اثرات صفرزدایی بر جامعه ایرانی
صفر زدایی موضوعی است که قرار است بنا به خواست دولت انجام شود . این مقاله قصد دارد به علت اتخاذ این تصمیم توسط دولت و اثرات اقتصادی این تصمیم صحبت به میان آورد .
صفر زدایی اثر حقیقی بر اقتصاد ندارد. پول یک وسیلهی مبادله است . فرقی نمیکند این پول چند صفر داشته باشد مهم این است که به عنوان پول مورد پذیرش افراد جامعه قرار گیرد تا از آن طریق بتوانند معاملات روزانهی خود را انجام دهند. به بیان دیگر اصل صفر زدایی ، اثر واقعی بر جامعه نخواهد داشت به این معنا که این تغییر شکل پول نیست که عاملی برای کاهش تورم و افزایش ارزش پول میگردد بلکه این اثر روانی موجود در حذف چهار صفر از پول ملی است که میتواند عاملی برای کاهش یا افزایش تورم باشد . لذا حلقهی مرتبط بخش حقیقی و اقدام اسمی صفر زدایی ، انتظارات تورمی میباشد .
زمانی که با حذف چهار صفر این آرامش به مردم داده شود که مشکلات اقتصادی تمام شده است انتظارات تورمی کاهش و کمک به کاهش تورم واقعی مینماید . ولی آن چه اهمیت دارد این است که این انتظارات تورمی رو به پایین زمانی به جامعه داده میشود که از قبل با اقدامات اصولی ، ساختاری و بلند مدت مشکلات ساختاری و مزمن جامعه حل شده باشد . به بیان دیگر زمانی که ثبات اقتصادی به وجود آمد صفر زدایی ثبات اقتصادی را از طریق اعتماد دهی و علامت دهی مثبت به مردم افزایش خواهد داد و تورم کاهش پیدا خواهد کرد. ولی اگر بدون رعایت شرایط توالی این اقدام صورت گیرد نتیجهای خسارت بار بر جامعه خواهد زد. به این معنا که بی ثباتی و مشکلات ساختاری جامعه را افزایش داده و پول را به شدت سوزان مینماید که ناچار دولت را به این نتیجه خواهد رساند که واحد پول ملی را تغییر دهد .
زمانی که به اقتصاد ایران نگاه میشود به این واقعیت میرسیم که صحبت از صفر زدایی ، برای فرار از انجام فعالیتهای اصلی برای حل مشکلات ساختاری میباشد . به بیان دیگر نه تنها به دنبال انجام اقدامات تحقیق و توسعه و ارتقاء ظرفیتهای تولیدی نیستیم بلکه میخواهیم تورم ساختاری ناشی از مشکلات ساختاری را از طریق صفر زدایی درمان نماییم.
طرف عرضه از دو ناحیه تورم را به جامعه تزریق میکند، یک از طریق ناکارآمد بودن و پر هزینه بودن تولید و دیگری به علت عدم توان تولید انبوه
نتیجه چه خواهد شد ؟
در یک اقتصاد بی ثبات ، صفر زدایی علامتی روانی منفی به مردم میدهد ، مردم احساس بی اعتمادی شدید خواهند کرد و لذا نه تنها تورم کاهش نمییابد بلکه با عمق بخشی به مشکلات ساختاری اقتصاد ایران تورم افزایش مییابد . منظور از مشکلات ساختاری ، مشکلات مزمن و پیچیدهای میباشد که برای انجام آن باید اقداماتی تعریف کرد که نتایج آن اقدامات در بلند مدت محقق میشود . مشکلات ساختاری اقتصاد ایران مربوط به طرف عرضهی اقتصاد ایران میباشد . طرف عرضهی اقتصاد ایران با کاهش ظرفیت تولیدی مواجه است که همواره در صدد بودیم از طریق تزریق پول این کاهش ظرفیت تولیدی را درمان نماییم، غافل ازان که بهره وری و خودکفایی و کارآمدی که عوامل ارتقاء دهندهی ظرفیت تولیدی میباشد از طریق پول بدست نمیآید.
عدم توجه به تحقیق و توسعه و خودکفایی در امر دانش و تکنولوژی ، ظرفیتهای تولیدی اقتصاد ایران را پایین آورده است که عاملی برای ایجاد تورم ساختاری شده است. طرف عرضه از دو ناحیه تورم را به جامعه تزریق میکند ، یک از طریق ناکارآمد بودن و پر هزینه بودن تولید و دیگری به علت عدم توان تولید انبوه. مشکلات ساختاری و پایین بودن بازدهی طرف عرضه سبب شده است کارآفرینی در جامعه جذابیت نداشته باشد و به علت وجود روند تورمی ناشی از مشکلات ساختاری سوداگری جذابیت پیدا کند ؛ و از طرفی افزایش سوداگری خود عاملی برای تشدید مشکلات ساختاری اقتصاد ایران شده است . حال در چنین شرایطی که اقتصاد ایران دارد بهتر آن است که به جای آن که از صفر زدایی صحبت به میان آید ، از عوامل ارتقاء دهنده ظرفیتهای اقتصادی صحبت به میان آید چرا که اول باید ظرفیت سازی انجام شود تا صفر زدایی نتیجهی مثبت داشته باشد . لذا بهتر آن است که دولت به جای آنکه در جهت حذف چند صفر بی خود از پول بر خیزد به تربیت کارآفرینان ، بهبود فضای کسب و کار ، بومی کردن دانش و تکنولوژی اقدام نماید .
حال شما بگویید کدام اقدام سادهتر است ؟ حذف صفر یا تربیت و آموزش و خودکفایی در جهت ظرفیت سازی ؟ این اولین اقدامی نیست که به علت مشکلات ساختاری و فرار از آن انجام میشود. شوک قیمتی و افزایش قیمت حاملهای انرژی نسخهای بود که اقتصاد ایران به علت دنبال نکردن ظرفیت سازی مجبور به انجامان شد. نسخهای که ناشی از عدم اقدامات اصلی در گذشته، امروز صورت پذیرفت و حال خود دوباره عاملی برای تشدید مشکلات ساختاری شده است که از پیامدهای ان میتوان به رشد سوداگری در جامعه پس از شوک قیمتی اشاره کرد. دقیقا همین قصه برای صفر زدایی در حال تکرار است .
زمانی که به اقتصاد ایران نگاه میشود به این واقعیت میرسیم که صحبت از صفر زدایی، برای فرار از انجام فعالیتهای اصلی برای حل مشکلات ساختاری میباشد
عدم انجام اقدامات اصلی عاملی برای صفر زدایی شده است که از آن جا که این اقدامی برای فرار از اقدامات اصلی میباشد، سبب میشود طرف عرضهی اقتصاد ایران از طریق استمرار مشکلات ساختاری قبلی و افزوده شدن مشکلات جدیدتر زمینه سازی مشکلات ساختاری بزرگتر و تورم ساختاری بزرگتری فراهم آورد و البته قصه به همین جا ختم نمیشود و به عقیدهی نگارنده افزایش نرخ ارز به عنوان راه حل اسمی و ساده و فرار از اقدامات اصلی یکی دیگر از اقداماتی است که به صورت اجتناب ناپذیر انجام خواهد شد .
به طور خلاصه گفته شد که صفر زدایی از طریق بار روانی و علامت دهی که در جامعه ایجاد خواهد کرد بر پارامترهای واقعی اقتصاد اثر گذار خواهد بود. علامت دهی مثبت صفر زدایی زمانی ایجاد خواهد شد که این سیاست را به عنوان علتی برای ثبات دهی به جامعه دیده نشود به بیان دیگر صفر زدایی باید سیاست طبیعی پس از حل مشکلات ساختاری، تورم ساختاری و ایجاد ثبات در جامعه پیاده گردد چرا که تنها در این صورت است که این اعتماد و آرامش را به مردم میدهد که بله، اقتصاد واقعا پویا شده است و این در حالی است که اگر این مقدمات که برای اقتصاد ایران سالها زمان میبرد که انجام شود، صورت نگیرد، این سیاست بی ثباتی و ناامنی را تشدید خواهد کرد چرا که همه میدانند منشأ اعمال این سیاست، مشکلات موجود در اقتصاد است و همین عاملی خواهد بود که تورم ساختاری را از طریق تشدید مشکلات طرف عرضه به علت تزریق بی ثباتی تشدید نماید .
محمد شهاب بخش اقتصاد تبیان
لینکهای مرتبط: